به گزارش شهرآرانیوز؛ حذف «ناهار خاکسپاری از مراسم ترحیم»، رؤیای آدم خوشفکری است که احتمالا شرم خیلی از خانوادههای کمبضاعت را در مراسم سوگ عزیزشان برای میزبانی از میهمانان، دیده و دلش لرزیده است. بذر این طرح را هرکه برای اولینبار کاشته، به یقین آدم صاحبفکری بوده و عمیقا به این باور رسیده است که جسم بهجامانده از روح اموات، نهایتا تا چند هفته بعد از مرگ، کاملا از بین میرود و تشریفات و زدوبندهای دنیایی ما هیچ سودی به حال آنها نخواهد داشت و شاید تنها برای التیام دل بازماندگان است.
«برگزاری مراسم هرچه سادهتر بهتر»، ابتکاری است حاصل حرکت دستهجمعی اهالی شاندیز و طرقبه و بدون شک فکری بوده که همزمان در ذهن خیلیها جرقه انداخته است، اما تا زمان اجرای این حرکت خودجوش، عملیاتی نشده بود. ما پیشتر هم در گزارشی با تیتر «سوگواری بدون تشریفات» از برخی از این پویشها گفته بودیم؛ حالا نوبت شماست که به این قبیل پویشها بپیوندید و صرفا با حضورتان، تسلی خاطر خانوادهای باشید که عزیزی را از دست دادهاند.
شروع روایت به چند ماه گذشته برمی گردد؛ زمانی که اهالی طرقبه و شاندیز میثاق نامهای را امضا کردند تا مقابل باور غلطی بایستند؛ بدعتی که در حال رونق گرفتن است و نشئت گرفته از چشم وهم چشمیهای بی دلیل.
مراسم تشییع و خاک سپاری معمولا از صبح شروع میشود و پروسهای طولانی و خسته کننده دارد. همراهی جمعی از اقوام با میت، آن هم از غسالخانه تا مقابل منزل، ذبح دام و طواف دادن میت اطراف منزل و.... مراسم معمولا تا ظهر و گاهی بعدازظهر طول میکشد. معمولا رسم بر این است که مداح برنامه، همه میهمانان را برای صرف ناهار به یکی از رستورانها یا تالارهای شهر دعوت میکند. متناسب با تمکن مالی افراد، درجه پذیرایی فرق میکند؛ اینکه یک نوع غذا باشد یا برای خوشایند حاضران، متنوع و چربتر تدارک دیده باشند.
ماجراهایی که خواندید، برای خیلی از خانواده ها، سوگ روی سوگ است و هنوز غالب خانوادهها اصرار به تکرارش دارند و به اصطلاح حاضر نیستند درمقابل دیگران کم بیاورند. این روایت پرتکرار را بخوانید؛ با تأمل بخوانید و راحت از کنارش نگذرید.
پسر ارشد خانواده برایمان حرف میزند. هفت سال از فوت ناگهانی پدرش میگذرد و تازه بیست ساله شده است. معنای عبارت «ناگهانی» را از سوگ و مرگ بابا فهمیده است. تعریف میکند: بابا از چند پله افتاد. بعد از آن نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. فقط صدای گریه بلند مادرم در بیمارستان یادم مانده و پرده سیاهی که بلافاصله بر سردر خانه مان نشست تا هربار بیرون میرفتم و برمی گشتم، یادآوری کند من سیزده ساله، مرد خانواده هستم و بابا دیگر برنمی گردد.
میگوید: «لطفا نامی از من نباشد» و ادامه میدهد: حقیقتا بین اقوام، بضاعت مالی خانواده ما و پدرم از همه کمتر بود و ما حتی برای هزینه کفن ودفن هم مانده بودیم. شوک آن ماجرا به قدری زیاد بود که من تا ماهها فکر میکردم خواب هستم و منتظر بودم دستی تکانم دهد و از این کابوس نجات پیدا کنم. اما بابا رفته بود و ما دستمان همچنان خالی بود. چیزی برای خوردوخوراک خودمان نداشتیم. اولش گفتم من چیزی از آن روزها یادم نیست، اما خوشبختانه بعدها همه از آبرومندانه بودن مراسم تعریف میکردند و نمیدانستند هزینه آن شام و ناهارها و مراسم، به قیمت از دست دادن خانه نقلی مان تمام شد.
اقوام به اصطلاح درجه یک، برای اعتبار و آبروی خودشان دست به جیب شده بودند و ناهار روز خاک سپاری، صبحانه روز سلام، شیرینی، میوه و مخلفات عید اول، تشریفات و شام هفتم و... را متقبل شدند. ولی شاید باورتان نشود، هنوز شام چهلم را نداده بودیم که یک لیست بلندبالا گذاشتند جلویمان که باید پرداخت میکردیم. ما به همین سادگی که دارم تعریف میکنم، بی خانمان شدیم، آن هم با چند بچه صغیر و کوچک.
خانه را فروختیم و من از تحصیل انصراف دادم. شاید فکر کنید خرافه است و باورتان نشود، اما چند وقت بعد مرگ بابا، خوابش را دیدم که داشت گریه میکرد و ناراحت بود. یقین دارم او حاضر نبوده زندگی زن وبچه اش به این روز بیفتد، آن هم به خاطر اینکه بگویند مراسم فلانی به قاعده بود. من ماندهام این چه رسوم و تشریفاتی است که عوض اینکه تسلی بخش باشد، داغ دل آدم را بیشتر میکند؟
شبیه این ماجرا، روایت بی نهایت است، تا دلتان بخواهد. برخیها طوری سر باشکوه بودن مراسم با هم رقابت میکنند که گاه اصل مطلب فراموش شان میشود؛ اینکه فرد تازه درگذشته بیشتر نیاز به طلب غفران و رحمت دارد تا زحمت. تفاخر و القای لاکچری بودن به دوست و فامیل و اقوام، تا جایی پیش میرود که همه چیز را تحت الشعاع قرار میدهد.
حتما برای همین است که خیلیها میثاق نامهای را امضا کردند تا فقط در مراسمی شرکت کنند که پذیرایی فقط با چای و خرماست. برگزاری مراسم ترحیم با این شرط، رکن اول و اصلی میثاق نامهای است که خیلیهای دیگر را هم پای کار آورده است.
برخی ایده خلاقانه شان را با شبکههای اجتماعی در کسری از ثانیه با هموطنانشان به اشتراک گذاشتند و تکرار و تکرار کردند و درنتیجه حالا برخی دیگر هم راغب شدهاند که به این پویش بپیوندند. این قبیل هزینههای اضافه، شاید خیلی به چشم بعضی آدمهای طبقات مرفه نیاید، اما میتواند زندگی خیلیها را نجات دهد؛ حداقلش اینکه باری بر دوششان نباشد.
غوغای سفرههای رنگین و تشریفات و بریزوبپاشهایی که هیچ وقت قیدشان را از زندگی ما نزدهاند و نمیزنند، میتواند داروی چند بیمار صعب العلاج باشد؟ اجاره بهای خانه چند فقیر میشود؟ چند دانش آموز و دانشجوی بی بضاعت میتوانند با آن تحصیل کنند؟ چند مدرسه نیمه کاره در مناطق محروم با آن تکمیل میشود؟ هیچ کدام از اینها که نباشد، میتوانند شکم چند یتیم را سیر کند و؟... این جریان باید همه گیر شود.
خیلیها بر این باورند که مسئولان و بزرگان شهر باید شروع کننده این حرکت باشند تا برای دیگران باورپذیر باشد. مرکز رسیدگی به امور مساجد، اولین گزینهای است که به نظر میرسد میتواند در زمینه انسجام و به نتیجه رسیدن طرح یادشده، نقشی مؤثر داشته باشد.
هرچند حجت الاسلام والمسلمین امیرحسین احمدنیا، معاون فرهنگی واجتماعی رسیدگی به امور مساجد استانهای خراسان، در گفتوگو با خبرنگار شهرآرا، با بیان اینکه پویش پذیرایی با «چای و خرما» با اقبال خوب مردم روبه رو بوده است، ادامه میدهد: «مصوبهای درباره این موضوع وجود ندارد و هنوز این جریان همه گیر نشده است، اما طرح در برخی مساجد مشهد هم شروع شده است و قطعا مساجد نقش تأثیرگذاری در این برنامه خواهند داشت». اگر این موضوع را بگذارید کنار آمار مساجد مشهد که بیش از هزار مجموعه پویا و فعال میشود، آن گاه شما میتوانید تأثیرگذاری آن را بیشتر متوجه شوید.
احمدنیا موضوع دیگری را هم پیش میکشد و درباره آن توضیح میدهد: از چهار سال گذشته، ستادی با محوریت سامان دهی مجالس ترحیم راه اندازی شده است؛ البته دبیری آن با بسیج مداحان است، اما همه ما در آن فعالیت میکنیم. آیین نامهها درباره برگزاری مراسم به مساجد ابلاغ شده است و تخلفاتی که برخیها در اجرای برنامه در مساجد مرتکب میشوند، گزارش میشود.
اما اعتراضی که اینجا وارد است، این است که مسجد فقط محل برگزاری مراسم است و هیچ نقشی در این جریانها نمیتواند داشته باشد. بارها این موضوع را از کانون مداحان و اداره کل تبلیغات اسلامی مطالبه کردهایم که امور مساجد را هم یکی از متولیان این جریان قرار دهند و اگر این اتفاق بیفتد، قطعا به نتایج بهتری ختم میشود.
حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر بتوئی، رئیس اداره تبلیغات شاندیز، هم میگوید: همه باید دست به دست هم بدهیم تا این موضوع فرهنگ سازی شود، تاجایی که اگر کسی خواست خلاف آن عمل کند، خودش شرمنده شود.
او تأکید میکند: هر کسی به تناسب وظیفهای که دارد، میتواند در اشاعه این فرهنگ کوشا باشد. شما از طریق رسانه، حوزههای علمیه و هیئت امنای مساجد و امامان جماعت؛ خلاصه همه و همه باید تلاش کنیم این اتفاق مبارک بیفتد که مراسم ختم، جایی برای طلب آمرزش و قرآن خوانی باشد، نه صحنه رقابت تجمل گرایی.
رئیس اداره تبلیغات شاندیز یادآوری میکند: تأثیرگذاری طرح یادشده زمانی بیشتر میشود که قشر مرفه و همچنین بزرگان شهر، شروع کننده آن باشند و آن وقت طبقات پایین جامعه هم از اینکه مراسمی برگزار نمیکنند، شرمنده نمیشوند.
بتوئی میگوید: بزرگان دین و فرهنگ ما باید پیش قدم شوند و بسم ا... را بگویند تا دیگران هم راهشان را ادامه دهند. اولش شاید سخت باشد، اما جا که بیفتد، دعای خیلیها را پشت سرمان داریم، ضمن اینکه صاحبان عزا که تمول مالی خوبی دارند، میتوانند هزینه مراسم را صرف امور خیر کنند. شما فکر کنید ثمره برگرداندن یک زندانی به آغوش خانواده برای آن میت، بیشتر است یا ناهار و شام ماهیچه و؟...
او میافزاید: در روایات ما، ناهار و شام ماندن نزد کسی که عزیزی را از دست داده است، کراهت دارد و باید آنها را میهمان خود کنیم. سنت پیامبر (ص) غذا فرستادن برای مصیبت دیدگان است، درحالی که ما حالا همه چیز را وارونه کردهایم؛ البته تسلی دادن به معنای آرام کردن مصیبت دیده، کار شایستهای است که نمیتوان از کنار آن گذشت. کسی که عزیزی را از دست داده است، نیاز دارد با او به لحاظ روحی و روانی همدردی شود تا بتواند با این مسئله کنار بیاید، اما نباید بگذاریم برای پذیرایی به سختی بیفتد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا صدیق اورعی، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، هم در این باره میگوید: برگزاری مراسم در هر حالتی ایجاد هم بستگی کرده، افراد را به هم نزدیک میکند، مشروط بر اینکه در برگزاری آن افراط و تفریط نشود. انجام رسوم غلط در هر حالتی آزاردهنده است و باید منسوخ شود.